مقدمه
در مقالهی پیشین، دیدیم که چگونه رمزارزها و فناوری بلاکچین، فراتر از نقش مالی متعارف، نوید زیرساختی متنباز، جهانی و فراگیر برای دسترسی همگانی به خدمات مالی را میدهند. آن مقاله بر شمول مالی تمرکز داشت و نشان داد که بلاکچین میتواند به ابزاری برای توانمندسازی اقتصادی افراد فاقد دسترسی به نظام بانکی رسمی تبدیل شود. با این حال، برای تحقق این چشمانداز، صرف وجود فناوری کافی نیست؛ بلکه باید به این پرسش نیز پاسخ دهیم که چگونه مشارکت مؤثر و پایدار کاربران در چنین نظامهایی تضمین میشود؟
فناوری بلاکچین، از زمان پیدایش بیتکوین در سال ۲۰۰۹، نهفقط بستری برای خلق ارزهای دیجیتال فراهم آورده است، بلکه پارادایمی نوین در طراحی نظامهای انگیزشی معرفی کرده است. این فناوری با همراستاکردن منافع بازیگران مختلف، امکان ایجاد سیستمهایی غیرمتمرکز، شفاف و مقاوم را فراهم ساخته است؛ اما وقتی پای انسانها به میان میآید، ماجرا پیچیدهتر میشود. مقالۀ «اقتصاد رفتاری در رمزارزها: چالشها و امیدهای طراحی مشوق در بلاکچین»، ضمن کاوش این پیچیدگیها، نشان میدهد که چگونه فرضهای سادهانگارانه دربارۀ رفتار منطقی انسانها پایداری این سیستمها را به خطر میاندازد. نویسندگان با تکیه بر اقتصاد رفتاری، استدلال میکنند که طراحی مشوقهای مؤثر در بلاکچین، نیازمند نگاهی عمیقتر به روانشناسی انسان و مشارکت تخصصهای میانرشتهای است. این مقاله ما را دعوت میکند تا با احتیاط و تأمل، به ساخت اقتصادهایی جدید بپردازیم که میتوانند آیندۀ تعاملات اجتماعی و اقتصادی را بازتعریف کنند.
از بیت کوین تا رمزاقتصاد؛ چالشهای تعمیم مشوقها به رفتار انسانی

در سال ۲۰۰۹، ساتوشی ناکاموتو با معرفی بیتکوین، برای نخستینبار، موفق شد مشوقهای رایانهها را بهنحوی طراحی کند که با اهداف شبکه همراستا باشند. امروز، پروژههای چند میلیارد دلاری بلاکچینی در تلاشاند همین منطق انگیزشی را برای انسانها بهکار بگیرند. در این مسیر، اغلب به مفاهیمی همچون «فرضیۀ بازار کارا» و «حکمت جمعی» تکیه میشود؛ اما اگر آن جمع، آنقدرها هم خردمندانه عمل نکند، چه خواهد شد؟
طراحی مشوقهای رمزاقتصادی به سبک بیتکوین، الگویی نوظهور در علم اقتصاد است که تاکنون به نتایجی شگفتانگیز منجر شده است. از جمله خلق نخستین ارز دیجیتال فراگیر در جهان. در سالهای اخیر، این الگو به نوعی «گلولۀ نقرهای» برای انواع مسائل پیچیده تبدیل شده است و در حوزههای متنوع به کار رفته است: از بازارهای پیشبینی مانند Gnosis و Augur تا شبکههای اجتماعی همچون Steemit، از سامانههای حکمرانی مانند Democracy.Earth تا بسترهای دادهمحور نظیر Ocean و Numerai؛ اما چالش از آنجا آغاز میشود که سازوکارهایی که برای سامانههای ساده طراحی شدهاند، به نظامهای پیچیده انسانی تعمیم داده میشوند.
ما با این فرض پیش میرویم که انسانها تصمیمگیرانی منطقیاند، بازدهی را بهینه میکنند و در مجموع، بازاری کارآمد ایجاد میکنند. حال آنکه اقتصاد رفتاری نشان میدهد که «حکمت جمعی» در عمل همیشه هم خردمندانه نیست.
اقتصاد رفتاری به ما میآموزد که انسانها بسیاری از تصمیمهای خود را بر اساس میانبرهای ذهنی و قواعد کلی اتخاذ میکنند؛ قواعدی که در شرایط معمول مفیدند؛ اما در موقعیتهای پیچیده، ممکن است به نتایجی فاجعهبار منجر شوند. این واقعیت، در مطالعات متعدد مستند شده است.
در ادامۀ مقاله، نشان میدهیم که در طراحی بسیاری از سامانههای رمزارزی، به ابعاد روانشناختی و رفتاری انسانها توجه کافی نشده است. ما بر این باوریم که برای تضمین دوام، کارایی و موفقیت بلندمدت این سیستمها، حضور متخصصان اقتصاد رفتاری، علوم اجتماعی و سیاستگذاری عمومی ضروری است.
۱. بیتکوین، اقتصاد رفتاری و طراحی مشوقها
نقطۀ آغاز این مسیر، بیتکوین است. مفهوم طراحی انگیزشی در ساختارهای بلاکچینی نخستینبار در مقالۀ سفید بیتکوین (bitcoin whitepaper) مطرح شد و هماکنون در آثار چهرههایی مانند آندریاس آنتونوپولوس بهخوبی تشریح شده است. ساتوشی ناکاموتو با ترکیب نظریۀبازیها و رمزنگاری، ارزی دیجیتال ایجاد کرد که هم معتبر باشد، هم امن، و هم غیرمتمرکز.
در این طراحی، استخراجکنندگان برای تأمین امنیت شبکه پاداش میگیرند و همزمان، ساختار سیستم آنها را از رفتارهای خرابکارانه بازمیدارد. از آن مهمتر، همۀ ذینفعان -از کاربران تا توسعهدهندگان- در یک چرخۀ انگیزشیِ همراستا قرار میگیرند. متنباز بودن سیستم نیز به شفافیت و مقاومت در برابر حملات کمک میکند.
از منظر نظریۀ بازیها، ناکاموتو برای حل مسئلۀ معروف «ژنرالهای بیزانسی» راهحلی هوشمندانه ارائه کرده است. طراحی او بر این فرض استوار نیست که انسانها تصمیمگیرندگانی کاملاً بهینهاند. از این رو، حتی در مواجهه با رفتارهای سهلانگارانه یا مخرب، سیستم همچنان پایدار و مقاوم باقی میماند؛ ویژگیای که در بسیاری از پروژههای نسل جدید وجود ندارد.
۲. تحول طراحی مشوقها؛ از بیتکوین تا Steemit
با گذر زمان، سیستمهای بلاکچینی پیچیدهتر شدند و الگوهای متنوعتری برای طراحی انگیزشی ارائه دادند. برای مثال:
- Gnosis و Augur پیشبینیهای دقیق را با پاداش همراه میکنند.
- Steemit کاربران را به تولید و رأیدهی به محتوای باکیفیت تشویق میکند.
- Numerai دانشمندان داده را به ساخت الگوریتمهای مالی مؤثر ترغیب میکند.
- Ocean برای بهاشتراکگذاری دادههای مفید پاداش در نظر میگیرد.
- Polkadot ذینفعان را در تصمیمگیریهای صادقانۀ شبکه دخیل میکند.
در نگاهی تحلیلی، پروژهها بر اساس دو محور اصلی طبقهبندی میشوند:
۱. قابلیت خودکارسازی:
در بیتکوین، مشوقها بدون نیاز به مداخلۀ انسانی اجرا میشوند؛ اما در سیستمهایی مانند Steemit یا Augur، تصمیمگیریها کاملاً انسانی و دستی هستند.
۲. وسعت فضای کنش:
در بعضی پروژهها مثل بیتکوین، کارهایی که کاربران میتوانند انجام دهند محدود و مشخص است—مثلاً فقط استخراج یا انجام تراکنشها. اما در پروژههایی مثل Steemit یا Numerai، کاربران با گزینههای متنوعتری روبهرو هستند و باید از بین کارهای مختلف یکی را انتخاب کنند، مثل تولید محتوا، رأی دادن یا ساخت مدلهای پیشبینی. هرچه این دامنه انتخابها وسیعتر باشد، طراحی سیستم هم پیچیدهتر میشود.
مسئله زمانی پیچیده میشود که موفقیت مدل سادۀ بیتکوین به دیگر پروژههایی که از نظر ساختاری تفاوتهای اساسی دارند تعمیم داده میشود. این مسأله ناشی از نبود نگاه میانرشتهای و فقدان تخصص در حوزههایی چون علوم رفتاری، طراحی سازوکار، و سیاستگذاری عمومی است.
۳. انسانها همیشه منطقی نیستند
برخلاف ماشینها، انسانها هنگام تصمیمگیری دچار خطا، احساسات و سوگیریهای ذهنی میشوند. نمونه مشهور این موضوع، بازی «اولتیماتوم» است؛ جایی که افراد اغلب ترجیح میدهند عدالت را رعایت کنند، حتی اگر این کار به ضرر مالیشان تمام شود. در سامانههای رمزاقتصادی همچنین رفتارهایی میتواند تعادل مشوقها را به هم بزند؛ بهویژه در سیستمهایی که فضای تصمیمگیری بازتر و میزان خودکار بودن کمتر است.
از منظر اقتصاد رفتاری، هرچه سیستم کمتر خودکار باشد و گزینههای بیشتری پیش روی کاربر قرار گیرد، احتمال رفتارهای زیر بهمراتب بیشتر میشود:
- سوگیری تأییدگرایانه (Confirmation Bias)
- مغالطۀ هزینۀ سوخته (Sunk Cost Fallacy)
- فشار اجتماعی و تفکر گروهی (Social Pressure & Groupthink)
در چنین شرایطی، طراحی یک سازوکار باثبات و پیشبینیپذیر بسیار دشوار خواهد بود.
۴. آیا طراحی مشوقهای پایدار ممکن است؟
طراحی سیستمهای انگیزشی پیچیده، کاری دشوار و در بسیاری موارد آزمونوخطایی است. بسیاری از فناوریهای بزرگ هم چنین مسیری را طی کردهاند؛ اما بلاکچینها ویژگیهایی دارند که اصلاح تدریجی را دشوار میکند:
- تغییر در شبکه نیازمند اجماع گسترده است.
- اغلب اوقات ایرادهای طراحی تا مرحلۀ مقیاسپذیری نمایان نمیشوند.
- ذینفعانی که از ایرادها سود میبرند، تمایلی به اصلاح آنها ندارند.
از سوی دیگر، رشد نمایی ارزش بازار باعث شده است بسیاری از مشکلات ساختاری فعلاً پنهان بمانند؛ اما این وضعیت ناپایدار است و با کاهش رشد، ممکن است به بحرانهای سیستمی منجر شود؛ بهویژه اگر سازوکارهای حکمرانی نیز ناکارآمد باشند.
جمعبندی: فرصتی برای ساختن؛ نه تکرارکردن
در دنیایی که «کد، قانون است» و تصمیمگیران اصلی ناشناختهاند، طراحی مشوقهای پایدار و هوشمند، یکی از چالشهای بنیادی در ساختارهای غیرمتمرکز به شمار میرود. موفقیت چشمگیر بیتکوین نباید ما را به سادهانگاری دربارۀ پایداری دیگر مدلها سوق دهد.
اگر این ساختارهای نوین با نگاهی واقعبینانه، میانرشتهای و بازنگرانه طراحی نشوند، ممکن است همان مسیر آشنای اقتصادهای گذشته را تکرار کنند: رشدی شتابزده، منافع کوتاهمدت، و در نهایت، فروپاشی ساختاری.
در حالی که در نظامهای سنتی، دولتها میتوانستند در بزنگاههای بحرانی مداخله کنند، در اکوسیستمهای غیرمتمرکز، چنین پناهگاهی وجود ندارد.
در صابملک نیز بر این باوریم که موفقیت هر پلتفرم، صرفاً به فناوری وابسته نیست، بلکه به درک دقیق رفتار کاربران و همراستاسازی منافع آنها گره خورده است. همانطور که پایداری یک شبکۀ بلاکچینی از دل مشوقهای درست بیرون میآید، در بازار مسکن آنلاین نیز اعتماد، شفافیت و انگیزههای منصفانه میان مالکان، مشاوران و متقاضیان، پایههای یک زیستبوم پایدار را میسازند.
ما در صابملک تلاش میکنیم با طراحی تجربهای مبتنی بر شفافیت، همکاری و انصاف، سهمی در بازآفرینی آیندۀ اقتصاد دیجیتال در حوزهی املاک داشته باشیم؛ چراکه باور داریم آینده به کسانی تعلق دارد که انگیزهها را درست بفهمند و درست طراحی کنند.




